حمید موذنی
"کارل پوپر" در کتاب مشهور خود "جامعه ی باز و دشمنان آن" به نقد و تحلیل نظریه پردازان و دشمنان دموکراسی از یونان باستان تا ازمنه ی خود می پردازد. "پوپر" در این کتاب با ارج گذاری به نظام سیاسی جوامع باز به تحلیل دیدگاه های فلاسفه ای می پردازد که فلسفیدن آن ها مخالفت با نظام جامعه ی آزاد است. اما به راستی، جامعه ی باز چگونه جامعه ای است؟ … جامعه باز، جامعه حکومت اکثریت و حفظ حقوق اقلیت است. جامعه ی باز، جامعه ای است که در آن بیان اعتراض گفتمان عمومی به گفتمان رسمی هیچ هزینه ای در بر ندارد. جامعه ی باز، جامعه ای است، متشکل از جامعه ی رسمی و جامعه ی مدنی و تعامل مدام آن ها اما با سنگینی کفه ی ترازو به نفع جامعه ی مدنی. جامعه ی باز، جامعه ای است که "فوکویاما" آن را پایان تاریخ می داند و بدیل جدیدی را بر آن متصور نیست. جامعه ی باز به حفظ و پاسداشت حوزه ی خصوصی می پردازد و در آن، حوزه ی عمومی، متشکل شده از افرادی ست که در یک وضعیت امن حوزه ی خصوصی خود را دوست دارند و به حوزه ی عمومی یا حوزه ی خصوصی دیگری تعرض نمی نمایند.
در جامعه ی باز، گفتن آزاد است و نوشتن جرم نیست. در جامعه ی باز، نیازی به انقلاب خشونت و خون نیست؛ در جامعه ی باز، رأی دادن یعنی انقلاب بدون ریختن خون و شنیدن شلیک. در جامعه ی باز، بر دیوارها، شعارهای انقلابی نوشته نشده که دیوارها آکنده از طراحی های زیبای شهری است. در جامعه ی باز، روزنامه ها آزادند و رکن چهارم دموکراسی محسوب می شوند. در جامعه ی باز، افکار عمومی ارزش و اطلاع رسانی آزاد است. در جهان باز، سیاستمداران می بایست در جهت اقناع قانونمند و رضایت خاطر افکار عمومی سیاست بورزند. جامعه ی باز، جامعه ی انسان مدار و جامعه ای است که انسان در آن محترم است و کرامت انسانی پاس داشته می شود. جامعه ی باز، جامعه ی مدارا و تحمل دیگری است…
نقیض جامعه ی باز، جامعه ی بسته است. در جامعه ی بسته، حوزه ی خصوصی معنا ندارد. جامعه ی مدنی موجودیتی نیافته و گفتمان رسمی با دلیل و بدون دلیل به واکاوی حوزه ی خصوصی می پردازد. در جامعه ی بسته "دهانت را می بویند، مبادا گفته باشی دوستت دارم / دلت را می پویند، مبادا شعله ای در آن نهان باشد، (احمد شاملو) نگاهت را می جویند، مبادا جایی دیگر را جست و جوگر باشی. در جامعه ی بسته، چهار راه وجود ندارد و فقط تک راهی ست که دیگر راه ها را تابلو ورود ممنوع زده اند. در جامعه ی بسته، تو را نهی می کنند. نهی مدام از وجدان فردی خود، نهی همیشگی از وجدان اجتماعی (فرهنگ) و نهی دایم از گفتمان رسمی (حکومت). این گونه است که هر لحظه ی فرد با نهی، همدم است و فرد می ماند و حس گناه. احساس گناهی که فرد را مجبور می کند که ریا کند. خود را آنی معرفی کند که نیست و آنی بشناسندش که خود با آن غریبه است. در جامعه ی بسته جوک های سیاسی و جنسی به وفور دیده می شود و حوزه های خصوصی جای تخلیه ی این نهی ها اشتباه شده است. یکی از تخلیه گاه های سرکوب افراد در جوامع بسته توالت های عمومی است. توالت عمومی نوعی حوزه ی خصوصی برای افراد است. حوزه ای است که تو در آن نه وحشت گوش طبیعی داری و نه وحشت گوش مصنوعی. موش های آن جا هم حرف هایت را نمی شنوند که تو نمی گویی بلکه می نویسی. اضطراب فیزیولوژیک و اضطراب نوروتیک (روان رنجوری) و اضطراب جامعه بسته تو در آن جا تخلیه می شود. صدای تخلیه ی اضطراب فیزیولوژیک که موش های دیوار را راضی نمی کند و نوشتن تو که به گوش نمی رسد، پس نمی گویی با زبان بلکه با نوشتن اعتراض می کنی. اعتراض به سیستم؛ برای چشم های دیگری که پس از تو می آید.
"من می توانم از فردا / در کپه های شهر که سرشار از مواهب ملی ست / و در میان سایه های سبک بار / تیرهای تلگراف / گردش کنان قدم بردارم / و با غرور ششصد و هفتاد و هشت بار / به دیوار مستراح های عمومی بنویسم". (فروغ فرخزاد)
توالت مأمنی امن است. فرد در آن جا مطمئن است که کسی در را باز نمی کند. کسی نمی آید. آن جا تو هستی و از آن خودت هست. تو می توانی در آن جا لحظه ای اندیشه کنی و یا اندیشه ی مخالفتت با تابوهای جنسی و سیاسی را محکوم کنی. تو لحظه ای ریاکاری را پس می زنی و وقیح می شوی یا شاید پنهان خودت را بروز می دهی. چه بسا که امروز شعارهای توالت نوشته است و فردا، شاید بر دیوارهای شهر به شعارنوشته های انقلابی تغییر جای دهد. به همین خاطر است که تو اگر وارد توالت های عمومی شوی هر بار یکی از توالت ها را استفاده می کنی تا دیالوگ های نوشته شده را بخوانی یا جوابی بر آن بنویسی. توالت نوشته و جوک های جنسی و سیاسی و یا تلفیقی، صورت های ناملموس تخلیه ی انرژی در جوامع بسته است. این بروزها نوک تیر خود را به تابوهای اجتماعی سیاسی هدف قرار می دهند. آن ها به ستیز با سرکوب هایی که آن ها را عقده ای کرده است می پردازند و در اصل این نوشته ها نوعی عقده گشایی است!… در ایران، تابوهای جنسی و اخلاقی و تابوهای سیاسی، بیشترین میزان حضور را در جوک های محاوره ای و نقلی نشان می دهند. فرد، در جامعه ی بسته ناامید و خسته می شود.
سلام دوست من. ممنون
سلام دوست عزیز..ممنون که سر میزنی و منو شرمنده میکنی.یک هفته ای میشه که مشغول به کار شدم و وقتی به خونه میرسم مثل جنازه ها میشم.لذا فرصت نمیکنم همه نوشته ها رو بخونم ولی نوشته شما چیز دیگه ای هست که در اولین فرصت میرم سروقتش...
سلام اقای زهی خسته نباشد متناتون خیلی قشنگه مرسی از زحمتاتون
حمید جان اثرت جاودانه است . اندیشه ات پایدار باد .